بابرده له
بابرده له
ورد بیرم...

 

 روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت, و همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد. یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد ، برق انداخت و آن را از میوه های تازۀ حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار برای دعوا آمده است. وقتی در را باز کرد، مرد به او یک سطل از میوه های تازه داد و گفت: هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد. تو چه چیزی را با دیگران قسمت می کنی؟ غم و اندوه یا شادی و سرور؟ خشم و نفرت یا عشق و محبت؟ بدی یا نیکی؟ رنج یا آرامش و آسایش؟
 
 
 
 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهپنج شنبه 17 دی 1394برچسب:, توسط taher.m
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.